۷۰۰ تا شنا‼️

پیرمردی در بالای سکو نشسته بود و به ورزش بچه ها نگاه میکرد. پیش من آمد. ابراهیم را نشان داد و با ناراحتی گفت: آقا، این جوان کیه؟! با تعجب گفتم: چطور مگه؟! گفت: "من که وارد شدم، ایشان داشت شنا میرفت. من با تسبیح شنا رفتنش را شمردم. تا الان هفت دور تسبیح رفته یعنی هفتصد تا شنا!! تو رو خدا بیارش بالا الان حالش بهم میخوره."

وقتی ورزش تمام شد ابراهیم اصلا احساس خستگی نمیکرد. انگار نه انگار که چهار ساعت شنا رفته!! البته ابراهیم این کارها را برای قوی شدن انجام میداد. همیشه میگفت: برای خدمت به خدا و بندگانش باید بدن قوی داشته باشیم. مرتب دعا میکرد که: خدایا بدنم را برای خدمت به خودت قوی کن. ابراهیم در همان ایام یک جفت میل و سنگ بسیار سنگین برای خودش تهیه کرد. حسابی سر زبان ها افتاد و انگشت نما شده بود. اما بعد از مدتی. دیگر جلوی بچه ها چنین کار هایی انجام نداد! میگفت: این کار ها عامل غرور انسان میشه‌ میگفت:مردم به دنبال این هستند که چه کسی قوی‌تر از بقیه است. من اگر جلوی دیگران ورزش های سنگین انجام دهم باعث ضایع شدن رفقایم می شوم. در واقع خودم را مطرح کرده ام و این کار اشتباه است.

برگرفته از کتاب "سلام بر ابراهیم ۱"

@hamandishan1348


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها